تحجر چیست؟ ومتحجرکیست ؟

این روزهاهمه ازتحجر سخن می گویندومی نویسندوخطر اپیدمی آن همه دلسوزان رانگران کرده است! .معنا ومفهوم تحجرچیست؟ واصولاً ازکجا نشأت می گیرد و مسئولیت پیش گیری ومبارزه باآن به عهده چه نهاد یا ارگان ویاکسانی می باشد؟ این پرسش هامقدمه تحقیقی گردید که نتیجه آنرا اجمالاً تقدیم می دارم

  درلغت: حَجَر= سنگ و حَجْر وحِجْر مصدر به معنی بازداشتن  و تَحَجُّر= مثل سنگ سخت شدن وسخت گیری کردن  تَحَجَّرَ عَلَیْه: سخت گرفت براو مثال:حَجَّرَ ماوَسَعَهُ اللهُ تعَالی:اِذَاضیَّقَهُ علَی نفْسِهِ وَحَرَّمَهُ سخت گیری کرد نسبت به آنچه خداوند درآن گشایش فرموده بود. درموردکسی که نسبت به خود سختگیری کندوحلالی راحرام کندمی گویند) ودر اصطلاح: به واپس گرایی بی دلیل وجمود برظواهر وقالب گرایی تحجرمی گویند .            


در حدیثى از پیامبر (ص) چنین نقل شده است که حضرت مشغول نماز بود ، شنید مرد عربى مى‏گوید : اللهم ارحمنى و محمدا و لا ترحم معنا احدا. یعنی:خداوندا تنها من و محمد (ص) را مشمول رحمت قرار بده و هیچکس دیگر را در این رحمت وارد مکن ! هنگامى که پیامبر (ص) سلام نماز را داد رو به او کرده فرمود : لقد تَحَجَّرتَ واسعا ! یعنى موضوع نامحدود و وسیعى را محدود ساختى و جنبه اختصاصى به آن دادى ! اشاره به اینکه رحمت بى‏پایان خدا به هیچ صورت نمى‏تواند محدود به من و تو باشد. بااین بیان ازلفظ تحجر محدودنگری, سخت گیری, تنگ نظری وبه یک معنا خشونت استفاده می شودودرمقابل آن نرم خوئی, مهربانی و وسعت نظر می باشد .خداوند درقرآن کریم باالفاظی دیگرنتیجه تحجروراه مقابله باآن رابیان نموده است فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلأَمْرِ ...(آل عمران۱۵۹) به سبب رحمت خداست که تو با آنها این چنین خوش خوى و مهربان هستى. اگر تندخو و سخت‏دل مى‏بودى از گرد تو پراکنده مى‏شدند. پس بر آنها ببخشاى و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن.فظ: در لغت به معنى کسى است که سخنانش تند و خشن است ، و غلیظ القلب: به کسى میگویند که سنگدل مى‏باشد و عملا انعطاف و محبتى نشان نمى‏دهد بنا بر این ، این دو کلمه گرچه هر دو به معنى خشونت است,اما یکى غالبا در مورد خشونت در سخن و دیگرى در مورد خشونت در عمل به کار مى‏رود و به این ترتیب خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر (ص) و انعطاف او در برابر افراد نادان وبخشش گنهکار می کند.‏  نتیجه اینکه درروش تربیتی وسلوک اجتماعی اسلام سفارش به عطوفت ومهربانی شده واینکه احتمال اشتباه وخطای درفهم برای غیرمعصوم متصور وبلکه حتمی می باشد وازجزم اندیشی وجمود برقالب ها تحذیرنموده است لذا درجامعه ما اصحاب تفکربه مدعیان اندیشه ای که برفهم خودتکیه می کنندودچارجزمیت ذهنی وانحصار فکری وجمود می شوندوحتی به نام خداسخن می گویند را متحجر می گویند. وازصدراسلام تاکنون این تحجر ومتحجرین مشکل تمامی مصلحین ومانعی بزرگ درجهت تحقق آرمانهای ایشان بوده اند. ما دراین نوشتار برای نمونه به فرازهایی ازفریادهای جان سوزمصلحین بزرگ درطول تاریخ اسلام می پردا زیم. وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَصَمَ ظَهْرِی عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ فَالْجَاهِلُ یَغُشُّ النَّاسَ بِتَنَسُّکِهِ وَ الْعَالِمُ یَغُرُّهُمْ بِتَهَتُّکِه. علی ع فرمود :کمرمن رادوطایفه شکست عالم بی حیاوبی تقوی ونادان مقدس مآب, زیرانادان مقدس, به سبب ظاهرش مردم رافریب می دهد وعالم بی تقوی به واسطه خبث باطن موجب هلاکت مردم می شود. بحارالانوارج ۲ص ۱۱۱و امام خمینی(ره)درمورد خطرات این جماعت به مناسبت هایی بیانات روشنگری دارند که هم ازنظرخواص مغفول مانده  وهم عوام به آن بی توجهی کردندکه این غفلت موجب خسارات فراوانی گردیده است. ایشان درمنشور روحانیت می فرمایند: ( ...روحانیون وابسته ومقدس نماوتحجرگرا هم کم نبودندونیستند.افرادی که علیه انقلاب واسلام ناب محمدی فعالیت دارند.امروزعده ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین وانقلاب ونظام می زنندکه گویی وظیفه ای غیرازاین ندارند. خطرتحجرگرایان ومقدس نمایان احمق درحوزه علمیه کم نیست...  شیوه مقدس مآبی ودین فروشی عوض شده  است.شکست خوردگان دیروز,سیاست بازان امروز شده اند....دسته ای دیگرازروحانی نماهایی که قبل ازانقلاب دین راازسیاست جدامی دانستندوسربرآستانه دربارمی ساییدند,یک مرتبه متدین شده وبه روحانیون عزیزو شریفی که برای اسلام آن همه زجروآوارگی وزندان وتبعیدکشیدند تهمت وهابیت وبدترازوهابیت زدند.دیروزمقدس نماهای بی شعورمی گفتنددین ازسیاست جداست ومبارزه باشاه حرام است,امروزمی گویندمسئولین نظام کمونیست شده اند!تادیروز مشروب فروشی وفساد و فحشا وفسق وحکومت ظالمان برای ظهورامام زمان-ارواحنافداه- رامفیدوراه گشامی دانستند  ,امروزازاینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگزخواست مسئولین نیست زخ می دهد,فریاد"وا اسلاما"سرمی دهند! دیروز"حجتیه ای"هامبارزه راحرام کرده بودندودربحبوحه مبارزات تمام تلاش خودرا نمودندتااعتصاب چراغانی نیمه شعبان رابه نفع شاه بشکنند,امروزانقلابی تراز انقلابیون  شده اند!.منشور روحانیت صحیفه نورج ۲۱ص ۱۷۳ بسی جای تاسف است که بعد از گذشت ربع قرن تاکنون چه در حوزه علمیه وچه در دانشگاه این تضاد(اسلام تحجر درمقابل اسلام ناب) دقیقاً مورد بحث قرارنگرفته وجامعه بعلت عدم درک صحیح ازاسلام انقلابی,دائم به چپ وراست می غلتد.وباشفاف وهمه کس فهم نبودن مبانی واصول عملی وعدم تبیین مصادیق  اجتماعی سال ها وبلکه قرن ها است ازیک سوراخ گزیده می شویم واستاد شهید مرتضی مطهری درمورد کج فهمی وانحراف دینی چنین می فرماید: ( دو بیماری خطرناک همواره آدمی را در این زمینه(افراط وتفریط) تهدید می کند : بیماری جمود و بیماری جهالت ، نتیجه بیماری‏ اول توقف و سکون و باز ماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم‏ سقوط و انحراف است… . جامد و جاهل متفقا فرض میکنند که هر وضعی که در قدیم بوده است ، جزء مسائل و شعائر دینی است ، با این تفاوت که جامدنتیجه میگیرد این شعائر را باید نگهداری کرد و جاهل نتیجه میگیرد اساسا دین ملازم است با کهنه پرستی و علاقه به سکون وثبات جامدهای متدین نما همانطوریکه  به پاره‏ای  مسائل فلسفی بی جهت رنگ‏ مذهبی دادند شکل ظاهری مادی زندگی را هم میخواستند جزء قلمرو دین بشمار آورند ، افراد جاهل و بی خبر نیز تصور کردند که واقعا همین طور است و دین برای زندگی مادی مردم شکل و صورت خاصی در نظر گرفته است . و چون به‏ فتوای عِلم باید شکل مادی زندگی را عوض کرد پس عِلم، فتوای منسوخیت دین را صادر کرده است . جمود دسته اول و بی خبری دسته دوم فکر موهوم تناقض علم و دین را بوجود آورد. نظام حقوق زن ص ۱۱۸)  ودرجای دیگر می فرماید.تنگ نظری مذهبی ازخصیصه‏های خوارج است اما امروز آن را باز درجامعه اسلامی می‏بینیم .این همان.است که گفتیم خوارج شعارشان  از بین رفته‏ومرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات‏.همچنان زنده و باقی است.بعضی از خشک مغزان را می‏بینیم که جز خود و عده‏ای بسیار معدود مانند خود ، همه مردم جهان را بادید کفر و الحاد می‏نگرند و دایره اسلام ومسلمانی را بسیار محدود خیال می‏کنند..در فصل پیش گفتیم که خوارج با روح فرهنگ اسلامی آشنا نبودند ولی شجاع‏ بودند . چون جاهل بودند تنگ نظر بودند و چون تنگ نظر بودند زود تکفیر وتفسیق می‏کردند تا آنجا که اسلام و مسلمانی را منحصر به خود می‏دانستند وسایر مسلمانان را که اصول عقائد آنها را نمی‏پذیرفتند کافر می‏خواندند وچون شجاع بودند غالبا به سراغ صاحبان قدرت می‏رفتند و به خیال خود آنهارا امر به معروف و نهی از منکر می‏کردند و خود کشته می‏شدند و گفتیم دردوره‏های بعد جمود و جهالت و تنسک و مقدس مابی و تنگ نظری آنها برای‏دیگران باقی مانداما شجاعت و شهامت و فداکاری از میان رفت.خوارج بی‏شهامت ، یعنی مقدس مابان ترسو ، شمشیر پولادین  را به کناری گذاشتند و از امر به معروف و نهی از منکر صاحبان قدرت که‏برایشان خطر ایجاد می‏کرد صرف نظر کردند و با شمشیر زبان به جان صاحبان فضیلت افتادند.هر صاحب فضیلتی را به نوعی متهم کردند به طوری که درتاریخ اسلام کمتر صاحب فضیلتی را می‏توان یافت که هدف تیر تهمت این‏طبقه واقع نشده باشد . یکی راگفتند منکر خدا ، دیگری را گفتند منکر معاد، سومی را گفتند منکر معراج جسمانی و چهارمی را گفتند صوفی ، پنجمی را چیز دیگر و همینطور...،به طوری که اگر نظراین احمقان را ملاک قرار دهیم‏هیچوقت هیچ دانشمند واقعی مسلمان نبوده است.وقتی که علی ع تکفیر بشودتکلیف دیگران روشن است . بوعلی سینا ، خواجه نصیر الدین طوسی ،صدرالمتألهین شیرازی ، فیض کاشانی ، سید جمال الدین اسد آبادی ، واخیراً محمد اقبال پاکستانی از کسانی هستند که از این جام جرعه‏ای به کامشان‏ریخته شده است. بوعلی در همین معنی می‏گوید   کفر چو منی گزاف و آسان نبود             محکمتر از ایمان من ایمان نبود

در دهر یکی چو من و آنهم کافر            پس در همه دهر یک مسلمان نبود

خواجه نصیرالدین طوسی که از طرف شخصی مسمی به " نظام العلماء " مورد تکفیر واقع شد ، می‏گوید   نظام بی‏نظام ار کافرم خواند              چراغ کذب را نبود فروغی

              مسلمان خوانمش ، زیرا که نبود          دروغی را جوابی جز دروغی

 به هر حال ، یکی از مشخصات و ممیزات خوارج تنگ نظری و کوته بینی‏ آنها بود که همه را بیدین و لامذهب می‏خواندند . علی ع، علیه این کوته نظری‏ آنان استدلال کرد که این چه فکر غلطی است که دنبال می‏کنید ؟ فرمود : پیغمبر جانی را سیاست می‏کرد و سپس بر جنازه او نماز می‏خواند و حال آنکه‏ اگر ارتکاب کبیره موجب کفر بود پیغمبر بر جنازه آنها نماز نمی‏خواند زیرا بر جنازه کافر نماز خواندن جایز نیست و قرآن از آن نهی کرده است  شرابخوار را حد زد و دست دزد را برید و زنا کار غیر محصن را تازیانه زد و بعد همه را در جرگه مسلمانها راه داد و سهمشان را از بیت‏ المال قطع نکرد و آنها با مسلمانان دیگر ازدواج کردند . پیغمبر مجازات‏ اسلامی را در حقشان جاری کرد اما اسمشان را از اسامی مسلمانها بیرون نبرد. جاذبه ودافعه علی ع  استادمطهری ص۱۵۸تا۱۶۰ودرخاتمه این بیان جای دارد خود ودیگران را هشدار دهیم که هیچ لجنى در درون انسان  مانند تکبر و خود محورى مانع جریان یافتن آب حیات معرفت و شناخت در درون وى نیست.                   گاهى این  لجن بقدرى رسوب شده و تحجر یافته است که از ورود حتى یک قطره آب معرفت, از جهان قابل  شناخت, به درون جان آدمی مانع مى‏گردد. گاهى دیگر به مرحله تحجر و رسوب نرسیده ولى هر  آب معرفتى که وارد درون شود آنرا آلوده و کثیف مى‏سازد