کدامین راه؟

هرکه ناموخت از گذشت روزگار * هیچ ناموزد زهیچ آموزگار

کدامین راه؟

هرکه ناموخت از گذشت روزگار * هیچ ناموزد زهیچ آموزگار

مسیح مصلحی که به جرم آشوب‌گری بر علیه امپراتوری روم مصلوب شد

عیسی مسیح یا عیسی ناصری شخصیت مرکزی مسیحیت یکی از بزرگترین دین دنیاست. در باورمسیحیان عیسی تجسم خدا در جسم انسانی وآغازگر جریان مسیحیت است. او در شهر بیت‌لحم از شهرهای ایالت ناصره منطقه یهودیه به دنیا آمد. مسلمانان به عیسی به عنوان یک پیامبر باور دارند و برخی از دیگر مذاهب نیز او را شخصیت مهمی درنظر می‌گیرند.منابع اصلی برای بررسی زندگی عیسی درمسیحیت چهار انجیل رسمی هستند،اکثر پژوهشگران معتقدند که عیسی یک یهودی از ناحیه «جلیل» در شمال فلسطین بود که از او به‌عنوان یک معلم و شفابخش یاد می‌شد. محققین اغلب اتفاق نظر دارند که او توسط یحیی غسل تعمید یافته و در اورشلیم تحت فرمان پنطیوس پی لاطس و به جرم آشوب‌گری  بر علیه امپراتوری روم مصلوب شد.

اشارات به عیسی، در منابع یهودیدر تَلْمود بابِلی چنین می‌خوانیم:«چنین تعلیم داده شده‌است:در شب عید فِصَح، یَشوع(تلفظ عبری نام عیسی) را به دارآویختند. و یک منادی برای مدت چهل روز در مقابل او می‌رفت و می‌گفت: «او قرار است سنگ‌سار شود، زیرا مرتکب جادوگری شده، اسرائیل را گمراه کرده‌است. اگر کسی چیزی دارد که در دفاع از او بگوید، بیاید و شهادت خود را ارائه دهد.» اما چون چیزی به نفع او یافت نشد، او را در شب عید فِصَح به دار آویختند.»

اشاراتی به عیسی در منابع رومی :  

کُرنِلیوس تاسیتوس (حدود ۱۲۵-۵۵میلادی)در کتاب خود با عنوان «نوشته‌های تاریخی» می‌نویسد:«هیچیک از تَسَلیات انسانی، هیچیک از هدایای شاهزادگان، و نه هیچ قربانی که می‌شد به خدایان تقدیم کرد، نتوانست نِرون را از رنج رسوایی ناشی از شایعه دخالت او در آتش‌سوزی ویرانگر روم تسلی دهد. از اینرو، برای سرکوب این شایعه، او به دروغ افرادی را متهم ساخت که مسیحی خوانده می‌شدند و به خاطر خطاهای هولناکشان مورد نفرت بودند، و ایشان رابا بدیع‌ترین شکنجه‌ها مجازات کرد. کریستوس(مسیح بنیان‌گذار این طریقت،به دست پُنطیوس پیلاطُس، فرماندار یهودیه در دورهٔ امپراتوری طیباریوس،اعدام گردیده بود. اما این خرافهٔ مرگبار که برای مدتی سرکوب شده بود، بار دیگراشاعه یافت، نه تنها در یهودیه که محل آغاز این بدعت، بلکه در شهر روم نیز.» 

مارا بارسراپیون فیلسوفی اهل سوریه درسال 70 میلادی و احتمالاً پیرو مکتب رواقی می‌نویسد: «چه نفعی عاید آتِنیان شد وقتی سُقراط را به مرگ سپردند؟ مگر نه اینکه قحطی و طاعون به عنوان مجازاتِ خطایشان بر آنان نازل شد؟ چه نفعی بردند مردان سامون که پیتاگوراس را سوزاندند؟ مگر نه اینکه در یک لحظه شن سرزمینشان را پوشاند؟ چه نفعی عاید یهودیان شد وقتی که پادشاه دانایشان (مسیح)را به قتل رساندند؟ مگر نه اینکه حکومتشان درست پس از آن از میان رفت؟ خدا به حَقْ انتقام این سه مرد دانا را گرفت: آتِنیان از گرسنگی هلاک شدند؛ شهرِ سامون را دریا پوشاند؛ یهودیان کاشانه‌شان ویران شد و از سرزمین خود رانده، در دنیا پراکنده شده‌اند. اما سُقراط برای همیشه نَمُرد؛ او در تندیس هیرا زندگی می‌کند. آن پادشاه دانا (مسیح) نیز برای همیشه نَمُرد؛ او در تعالیمی که داد زندگی می‌کند.»


 


 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد