کدامین راه؟

هرکه ناموخت از گذشت روزگار * هیچ ناموزد زهیچ آموزگار

کدامین راه؟

هرکه ناموخت از گذشت روزگار * هیچ ناموزد زهیچ آموزگار

میلاد زینب(س)، اسوه ی صبر و افشاگر غصب و نفاق

تولد خانم زینب کبری(س)، تجلی ایمان، عشق ، صبر، اخلاص و عفت برای درهم کوبیدن عربده جویی های قدرت طلبان وخیانت کاران غاصب والگوی عِلمی و عَملی زن مسئول و متعهد در همه ی زمان ها و در همه ی زمینه ها شد. در روز پنجم از ماه پنجم، در سال پنجم هجری قمری(۵/۵/۵)، درسکوت جاری لحظه ها، در خانه ی کوچک وگلین علی(ع) و فاطمه(س) غنچه ی یاسی می شکفد و عطر آن در مدینه می پیچد و منادی غیب، نوید به دنیا آمدن دختری را می دهد که با آمدنش لبخند برلبان جدش رسول الله نشاند. پیامبر رحمت او را درآغوش می گیرد، به سینه می چسباند، درگوش او آیات الهی را نجوا می کند؛ به علی(ع) و زهرا(س) تبریک می گوید و نوزاد را زینب نام می نهد. زینب،"زینت پدر"؛ پدری که خود آیینه ی تمام نمای حق وعدالت و زیبایی هاست. آری روزها، هفته ها، ماه ها، و سال ها می گذرند وآن ریحانه ی هستی در بوستان نزول وحی بزرگ می شود. آن تربیت یافته ی مکتب ایمان علی وپرورش یافته ی دامن زهرا قد می کشد، تا بلندای تاریخ بشریت. زمان می گذرد، بر اسلام و مسلمانان، گذشت آنچه گذشت، ازجنگ بدر، احد، خندق، خیبر تا فتح مکه، اما بیست وهشتم صفرسال یازدهم هجری، نقطه ی عطفی درتاریخ و زندگی اهل البیت است. در آن زمان لشگراسلام در راه جنگ موته بود و بزرگان مهاجر و انصار در سقیفه برای تعیین خلیفه!؟ اما در خانه ی وحی، چشمان نگران اهل البیت به بستری است که مرکبی شده است برای عروج ملکوتی پیامبر رحمت. فاطمه(س) درمیان آن جمع کوچک، دست دختر خردسالش را گرفته و به کنار پدر می نشیند تا در اولین درس، آخرین ماموریت را بیاموزد: زینبم بزودی من هم به پدر ملحق خواهم شد؛ از آن پس تو، هم مادرِ پدر و هم یاور برادرانت خواهی بود. در راه تحقق حق، مقاوم و صبور باش.... با او ازآینده می گوید وآن چه او باید انجام دهد. ازفردای رحلت پیامبر(ص)، زینب(س) همراه با مادر _ آموزگار مکتب حق و آزادگی _ راه عملی مبارزه با ظلم و خودکامگی را آغاز می کند. او در آن هفتاد و پنج و یا نود روز عمر فاطمه(س) بعد از پیامبر، در راه احقاق حق چنان آموخت، که چنین قیامتی برپا نمود. زینب در مجلس سخنرانیِ مادرش در دفاع از حقوق اهل البیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد می سپرد به طوری که خود، یکی از راویان آن خطبه به شمار می‌آید. او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل غاصبان حق و دغلکاران ایستادگی کرد و آنان را رسوا نمود. او آماده می‌شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت حاکمیت را برملا سازد و از حق دفاع کند. زینب(س) آموخت ازهر حادثه و ستمی که بر او و جامعه ی او می شود چگونه جهت تعالی فردی و اجتماعی استفاده کند. زینب، شش ساله بود که جد و مادر خود را از دست داد و در سی وپنج سالگی پدرش علی(ع) را با فرق شکافته در محراب مسجدِ خون گرفته ی کوفه دید در چهل و پنج سالگی شاهد شهادت برادر بزرگ خود امام حسن(ع) بود. در پنجاه و پنج سالگی همراه کاروان آزادگی به کربلا هجرت نمود و بعد از قیامت عاشورا، پیام رسانِ وارث همه ی پیامبران، یعنی امام حسین(ع) شد تا به همه ی انسان ها در همه ی عصر ها و نسل ها چگونه زیستن را بیاموزد و با عمل خود تثبیت کند که آن چه مایه ی جاودانگی عاشورا شد؛ پیام اسیرانِ آزادی بخش بوده است و اگر نه، بسیار قیام ها که در تاریخ گم شدند و یا بی فروغ ماندند .                     

 

                   

 
              

بت پرستی چیزی نیست جزمطلق دانستن امورمقید و مشروط

ذات و حقیقت بت پرستی چیزی نیست جزمطلق دانستن امورمقید و مشروط، و کامل انگاشتن جنبه های ناقص جهان ،و تسلیم شدن به آن امور و به مقام خدایی رساندن آنها. بر این اساس ،هرگاه موجود و پدیده ای را که،درواقع ،مقید و مشروط وناقص است مطلق و کامل تلقی کنیم وبالطبع وبالتبع تسلیم اش شویم بت پرست شده ایم و،در این جهت، فرقی نمی کند که آن موجود وپدیده چه چیزی باشد.چنین نیست که به مقام اطلاق وکمال بالابردن پاره ای ازچیزها بت پرستی باشد،ولی اگر همین معامله را با پاره ای چیزهای دیگر داشته باشیم بت پرست نشده باشیم .

ادامه مطلب ...

پاسخ عیبجویان

الجاثیة : ۷ – و َیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ: واى بر هر دروغگوى گنهکار

الهمزة :۱- وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ: واى بر هر عیبجوى مسخره‏کننده‏اى

درماجراهای پس ازانتخابات اظهارنظرهای گفتاری ونوشتاری بسیاری از افراد مختلف  نسبت به طرفداران آقای مهندس موسوی دیده ویا شنیده ایم که گذشته افراد و یا حرفه و یا... مورد اشکال وایراد قرار داده اند. دراین مجال نظر آنان را که از دیدگاه توحیدی به مسایل نگاه می کنند به پاسخ حضرت نوح به کسانی که چنین اشکالاتی  به ایشان می کردند وحضرت نوح آنها را خلع سلاح کرده و" گفت: وظیفه من دعوت همگان به سوى حق و اصلاح جامعه است، من چه مى‏دانم آنها چه کارى داشته‏اند"؟! من اطلاعى از اعمال سابق ایشان ندارم و حسابشان هم بر من نیست، تا به آن خاطر تجسس کنم که تا کنون چه مى‏کرده‏اند،.

ادامه مطلب ...

عیدانه

پدر خسته از کار روزانه و ناراحت از زمانه به خانه آمد. فرزند خردسال او خنده کنان به استقبال پدر رفت و گفت بابا سرکار که میری ساعتی چقدر حقوق می گیری؟پدر با عصبانیت گفت: به تو مربوط نیست،بازچی شده؟دوباره چه کوفتی میخوای بخری؟که خودتو لوس می کنی. طفلک با چشمانی نم زده به گوشه اطاق پناه برد؛اما دقایقی بعد پدر پشیمان از برخورد بد خود به سوی فرزند رفته وبا دلجویی از او پرسید،؟ نگفتی برای چی از  دستمزد من پرسیدی؟ کودک با لبخندی معصومانه گفت: شما اول بگید. پدر گفت: ساعتی بیست تومن و در همین وقت از جیبش دوتا اسکناس پنجهزار تومنی در آورد و گفت:بیا این ده تومن عیدی تو، هنوز کلام پدر تمام نشده بود که با تعجب دید بچه به سمت رختخواب ها دوید و از زیر آن ها یک کیسه پلاستیکی که مقداری پول خرد وچند تا اسکناس ریز و درشت عیدیش را گذاشته بود آورد .پدر با دیدن این صحنه دوباره درجه جوشش بالا رفت وبا فریاد گفت:پدر سوخته تو که پول داری چرا منو اذیت میکنی؟ فرزند کیسه پول را به سمت پدر دراز کرد و گفت:بابا حالا پول من با این پولی که شما دادید شده بیست تومن میشه فردا یک ساعت زود تر بیایی خونه باهم بازی کنیم بعد با هم شام بخوریم!؟

آرزوهای...

 

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر ازخاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم   که از خاک گلویم سوتکی سازد  گلویم سوتکی باشد

به دست کودکی گستاخ وبازی گوش و او یکریز و پی درپی دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد و   خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدینسان بشکند در من  سکوت مرگبارم را....